کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سیدحسن رستگار     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

مادر برایش شانه زد مو را به سختی            هر بـار بـالا بُرد بـازو را به سخـتی

هر چند سنگین شد نفسهایش ولی باز            زیبا برایش بافت گیـسو را به سختی


زینب به آرامی در آغـوشـش نشـسته            مادر نـوازش می‌کند او را به سختی

دارد به دنـبـال خـودش در کارِ خـانه            هی می‌کشد هر گوشه جارو را به سختی

دسداس را آهـسته تر از قبل چـرخاند            با شال بسته دورِ پهـلـو را به سخـتی

مـادر برای پـا شدن دسـتی به دیـوار            دستی گرفته هر دو زانو را به سختی

بابا رسید از راه و مادر تا که فهـمید            با روسری پوشاند از او رو را به سختی

شـاید کـبـودی تـا به چـشـم او رسـیده            آخـر تکـان می داد ابـرو را به سختی

مردی که در از قـلعۀ خـیـبر درآورد            در مانده، چون دیدست بانو را به سختی

در کوچه می‌گـردم پی آن گـوشـواره            پنهان از او هر روز، هر سو را به سختی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مـادر برای پـا شدن دسـتی به دیـوار            دستی گرفته چفـت زانو را به سختی

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت مادر

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چند روزی شده که مادر ما بیمار است            بین بـسـتر بدن بی‌رمـقـش تب دار است

خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که            سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است


رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود            روی زرد است و پُر از غصه و حالش زار است

در دعای سحرش روضۀ "عجـل" دارد            طاقـتـش طاق شده، منـتظـر دیدار است

گـر چه در بـسـتـر بی‌حالی خود افـتاده            مقـتـل مـادر مـا بـیـن در و دیـوار است

سیـنه‌ام شـد سپـر شیـر خـدا، شکـر خدا            بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است

آخـر کـار، در آن غـسل عـلی می‌فهـمد            بـه روی بـازوی او هـم اثـر آزار است

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شکسته قامتی اِی؛ یارِ نیمه جانِ علی            چه بی‌فـروغ شدی ماهِ آسـمانِ عـلی

مـرا به خـاک نـشانـده قَـدِ هـلالیِ تو            گرفته سوسوی چشمانِ تو تَوانِ علی


نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی            چه زود پیر شُدی همسرِ جوانِ علی

سه ماه شد که سُخن با علی نمی‌گویی            سه ماه شد که ندادی رُخَت نشانِ علی

همیشه بسترت از برگ های لاله پُر است            گُـلِ خَـزان زدۀ سُرخِ بـوسـتانِ علی

کَسی سُراغِ تو را از علی نمی‌گیرد            مدینه مرگ کُند آرزو، به "جانِ علی"

گرفته‌ام زِ غریبی دو زانویم به بَغَل            که تاب آوَرَد این؛ داغِ بی‌کرانِ علی

اگر چه بِینِ خُـسوفی هـنوز ماهِ مَنی            بِتاب بَر من و بَر این سِتارگانِ علی

بیا و این دَم آخَر بَرای دِل خوشی‌ام            بَخند تا که نَـمـُردَم، بِخَـند جانِ عـلی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : ابراهیم لآلی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ذرّه‌ذرّه سوخت و خاکسترش را جمع کرد            از کنار شمع پروانه پرش را جمع کرد

بیـشتر محض رضای خاطـر آئیـنه بود            این دم آخر اگر که بسترش را جمع کرد


آنقـدر دلـواپـس یـار غـریـبـش بـود کـه            لاله‌های ریخته بر پیکرش را جمع کرد

فکر رفتن بود که این روزهای آخـری            ناله‌هایش را پرش را معجرش را جمع کرد

با همان دست شکسته با همان حال بدش            خانه را جارو زد و دور و برش را جمع کرد

همسرانه سفرۀ درد و دلش را پهن کرد            همسرانه اشک های همسرش را جمع کرد

تا که مردش هم نفهمد چه به روزش آمده            دستمال خونی زیر سرش را جمع کرد

با وجودی که گلویش را گرفته بود بغض            پیش چشم مرتضی چشم ترش را جمع کرد

حرفی از سینه نگفت و حرفی از پهلو نزد            عاشقانه حرف های آخرش را جمع کرد

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

همدم کـسی به مثل تو پـیـدا نـمی‌شود            جز با تـو درد عـشق مـداوا نـمی‌شود

از لحظه‌ای که در پس در خوانده‌ای مرا            نبود دمـی که دیـده چو دریـا نمی‌شود


گفتم مگـر که دیـدۀ خـود واکـنی ولی            چشمی که کوچه دیده دگر وا نمی‌شود

از بس نظر به قد تو کردم کمان شدم            حتی هـلال چـون قـد تو تـا نـمی‌شـود

دیدم تو را به بستر و شرمنده‌تر شدم            جز استخوان و پوست تماشا نمی‌شود

زینب ز دیده اشک فـشاند به بازویت            شایـد که مـرهـمی‌ شـود اما نـمی‌شود

دشمن پس از عیادت تو با اشاره گفت            زهـرا دگر بـرای تو زهـرا نـمی‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمامی سایت ها « تا ائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالاً غلط تایپی است لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

دیدی تو را به بستر و شرمنده‌تر شدم            جز استخوان و پوست تماشا نمی‌شود

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چه کنم؟ آتشی افتاده به جانم، چه کنم؟            آتش از آب دو چشمم ننـشانم چه کنم؟

با حضور تو، به من خانه نشینی سهل است            گر نمانی تو و من بی‌تو بمانم، چه کنم؟


تو در این شهر، فقط در به رخم باز کنی            »ای همیشه نگرانم، نگرانم چه کنم؟«

زرِهم پشت ندارد، به تو پشتم گرم است            بی‌سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم؟

گوشۀ خانه، من و چار جگر گوشۀ تو            غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم؟

در ره مسجد و خانه به زمین می‌خوردم            از همان موقع شده ورد زبانم چه کنم؟

من که هرکس گره ای داشت کمک از من خواست            گره ای خورده به کارم که ندانم چه کنم؟

زود ای عمر علی می‌روی از دست علی            بی‌تو بر ماندن خود نیست گمانم، چه کنم؟

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : احمد ایرانی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

دیـدم وسـط باغـچـه پرپـر شدنت را            پـامـال لـگـدهـای مـکـرر شدنت را

بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند            زهـرا، همه دیـدند معـطر شدنت را


با کـشتن یک سوم سادات، گرفـتـند            از چـهـرۀ تو لـذّت مـادر شـدنت را

یا مُـنْهَـدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنـیدم            تـنها، سپـر غـربت حـیدر شدنت را

یا ناحِـلَـةَ الْجِـسْم چه آمد به سر تو؟            آهسته بخوان روضۀ لاغر شدنت را

زهرای رشیده به چه تشبـیه کنم من            با پیکـر یک طفـل برابر شدنت را؟

یا بـاکِـیَةَ الْعَـیْن ز چـشـمان تو دیـدم            چون آیـنه‌ای تار و مکـدر شدنت را

دستار به سر بسـته‌ای و بین نمازت            زهـرا هـمه دیـدیـم پیـمـبر شدنت را

من حاجت خود گفته‌ام و هیچ نگفتی!            وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را

ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش            تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پای این بستر نشد بیدارباشم یک شبی            مرهمی بهرت بیارم، یار باشم یک شبی

حق بیمار است ناله سرکند بی‌اضطراب            ناله کن، تا که منم غمخوار باشم یک شبی


خواهشا!چیزی طلب کن تا علی کاری کند            هیچ می دانی نشد پُر کار باشم یک شبی

بستری بیمار من! تا کی سکوت و اختفا؟            صحبتی، تا محرم اسرار باشم یک شبی

پشت در که می‌رسم حالم دگرگون می‌شود            کاش من‌ هم کشتۀ مسمار باشم یک شبی

درد بسیاری کـشیدی در میان خـلوتت            پای این بستر نشد بیدارباشم یک شبی

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته            هـاجـر و آسـیه و حـوّا و مـریـم ساخـته

از ازل بیت الاحرام کعبه، بیت الفاطمه است            کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته


آخـر پـیغـمبری بابای زهـرا بودن است            نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته

فاطمه حق و مع الحقش علیّ مرتضاست            حق ولایت را میان این دو تـوأم ساخته
پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است            علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته
فاطمه وقتی که پای رهـبرش آمد وسط            لشگری را با جلال خویش درهم ساخته
دم نمی‌زد تا مبادا همسرش غمگین شود            فاطمه در شعله‌ها هم سوخته، هم ساخته
گرچه او مقداد و عمار و ابوذر داشت؛ نه            آخرش از یک عجم سلمانِ محرم ساخته
فاطمه معمار خلق سینه زن ها بوده است            یک حسینیه خودش در بین قـلبم ساخته
وصله‌های چادرش دیروز زحمت داشته            تا برای روضه‌ها امـروز پـرچم ساخته
روز محشر ریشه‌های چادری که سوخته            مـایـۀ آســایـش مـا را فــراهـم سـاخـتـه
هر زمان در روضه‌ها مادر صدایش می‌کنیم            کـیـسه ما را پُـر از فـیض دمادم ساخته

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد، فراموش نکنیم دفاع حضرت زهرا از امام خود بود نه از شوهرش که اگر کسی جز امیرالمومنین امام بود حضرت زهرا از او دفاع میکرد!!

فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط            لشگری را با جلال خویش درهم ساخته

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی حذف شد، فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

نیـمی از ما را خـدا در فـاطـمیه ساخته            نیـم دیگر را خود زهـرا محـرم ساخـته

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با سـوزِ مـادرانه فـقـط گـریه می‌کـنی            هر شب به یک بهانه فقط گریه می‌کنی

یک شب زِ دردِ سینه فقـط آه می‌کشی            یک شب زِ دردِ شانه فقط گریه می‌کنی


می‌تـرسَم این سه سـالۀ تو کَـم بـیاورد            وقـتی مـیانِ خـانه فـقـط گـریه می‌کنی

حَـنّانـه‌ام، به جـانِ عـلـی آب رَفـتـه‌ای            روزانـه و شَـبانه فـقـط گـریه می‌کـنی

هـنگامِ پُختِ نان که کَمی از دلِ تَـنور            آتَش کِـشَد زَبـانه فـقـط گـریه می‌کـنـی

من که ندیـده‌ام که چگـونه تو را زدند            از دردِ تـازیـانـه فـقـط گـریـه می‌کـنی

حَـرفی که با عَـلـیِ غَـریـبَت نـمی‌زنی            آرام و مَـخـفـیـانـه فـقـط گـریه می‌کنی

بعد از هِـزار سـال تو بر غُـربتِ عَلی            بانـوی بی‌نـشانه، فـقـط گـریـه می‌کنی

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها تنها جنبۀ عاطفی از فراق پیامبر نبود بلکه بیشتر جنبۀ مبارزاتی داشت زیرا بر اساس روایات معتبر حضرت زهرا سلام الله علیها به کنار مرقد پیامبر رفته و آنجا در قالب درد و دل با پدر بزرگوارشان از بی وفائی امت، خیانت به سفارشات پیامبر، به مسند رسیدن نااهلان و زمین ماندن احکام قرآنی شکوه می کردند وبه این طریق اقدام به روشنگری و افشاگری می کردند!! لذا آنچه عامل شد که سران مدینه لب به اعتراض بگشایند بخاطر افشاگری های حضرت زهرا سلام الله علیها بود نه عزاداری ایشان!!!! پس شایسته نیست این اقدام شجاعانۀ حضرت را به ناله و گریۀ بی برنامه و زنانه تبدیل کرد.!!!

با سـوزِ مـادرانه فـقـط گـریه می‌کـنی            هر شب به یک بهانه فقط گریه می‌کنی

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمؤمنین علیه السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هم درد و دل دارم برایت بیش از اینها            هم با تو هستم پا به پایت بیش از اینها

من مَـحـرم تـو بـودم و تو مَحـرم من            پس بوده زهـرا آشنایت بیش از اینها


راضی ندارم پیـش من شرمنده باشی            با جان خریـدارم بلایت بیش از اینها

سخت است،اما چاره جز رفتن ندارم            با اینكه هـستم مبـتلایت بیش از اینها

قرآن بخوان حتی پس از این بر مزارم            چون خو گرفتم با صدایت بیش از اینها

من از خدایت صبر می‌خواهم برایت            من هم كه محتاج دعایت بیش از اینها

بـگـذار یك بـار دگـر دورت بـگـردم            چون دوستت دارد خدایت بیش از اینها

این كمترین كار است، جان دادن برایت            ای كاش میشد، شد فدایت بیش از اینها

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

آخر چه کنم تا به پرت خار نگیرد؟!            پهلـوی تو خـون ریزی بسیار نگـیرد

در چند نفس پخش کن این یک نفست را!            تـا پـیـرهـنت حـالـت گـلـدار نـگـیـرد


به فکر خودت باش که این دسته دستاس            از دست ورم کـردۀ تو کـار نـگـیـرد

خون مردگی چشم تو درمان که ندارد            پس گـریه نکن! تـاری بـسیار نگیرد

یک ذرّه تکان خوردن تو فاجعه ساز است            آرام بـمان! پهـلـویت این بـار نگـیرد

دیشب سر سجاده دعای حسن این بود            که مـادر من دست به دیـوار نگـیـرد

مادر شدنت را به لگد از تو گرفـتـند            ای‌کاش کسی حـسرت دیـدار نگـیرد

نـجـار بـنـا بـود که بـی‌مـیـخ بـسـازد            تا عمر مرا این در و مسـمار نگـیرد

برخیز که یک شهر به این خانه نخندند            به سـوخـتـن پیـکـر پروانه نـخـنـدنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نـجـار بـنـا بـود که بـی‌مـیـخ بـسـازد            تا عمر مرا این در و مسـمار نگـیرد

زبانحال حضرت زینب با حضرت زهرا سلام الله علیهما

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

شکـر خـدا بهـتـر شدی انگـار مـادر            بهـتـر شـدی انگـار یک مقـدار مادر

آن روزها که خوب بودی خوب بودم            در بـسـتر افـتادی شدم بـیـمـار مـادر


این چند روزه خواب در چشمت نیامد            از درد، شـبهـا می‌شدی بـیـدار مادر

دیوارها در ماتمت خون گریه کردند            با تو چه کردند آن در و دیوار مادر؟

»در» پیش چشمان یل خیبر شکست و             از پـا درآمــد حــیـدر کــرار مــادر

فهمیدم از «دستاس بی‌حرکت» که دیگر             دسـتان تو افـتاده است از کـار مادر

می‌بـوسمت بهـتر شود سـر دردهایت            سر روی پای دخـترت بگـذار مـادر

دخـتـر شدم هـم‌سـفـرۀ غـم‌هـات باشم            دختر شدم تا که شوم غم‌خوار، مادر

تـصویـر شفـاف خـدا در صورت تو            تبـدیـل شـد بر سایـه‌هـایی تـار مـادر

من پـافـشاری می‌کـنم بـر مـانـدن تو            اما تو بـر رفـتـن کـنی اصـرار مادر

تو می‌روی امروز و فردا می‌روم من            از کــربـلا تـا کــوفـه و بـازار مـادر

فـرزنـدهـا و نـوکـرانـت را دعـا کـن            یـادی کن از ما وقـت اسـتغـفار مادر

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با پیامبر صلی الله علیه و آله

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ظلم‌ها گشته روا بر من و در تاب و تبم            بـعـد تـو ای پـدرم آمـده جـانـم بـه لـبـم
صورتم نیلی و در کوچه به خاک افتادم            زین همه جور و جفاکاریشان در عجبم


تو سفارش به نگهداری عـترت کردی            نکـنـد رفـته ز یـاد هـمه اصل و نـسـبم
پشت در بودم و ضرب لگدی، در انداخت            سخت فـریـاد زدم، فـضه بـیا در تـعـبم
حمله کردند به ما دست عـلی را بستند            تا به بیعـت بـرود حـیـدر عـالی نـسـبم
محسنم رفت زدست چون به زمین افتادم            سخت رنجـیـده از این طـایـفـۀ بی‌ادبـم
خسته از زندگیم، مرگ ز حق می‌خواهم            این دعـا بـر لـبـم آید همۀ روز و شـبم
فـصل هجـران من و تو دگر آخـر آمد            نـگــران عــلــی و مـردم دنـیـا طـلـبـم
سخـت از مردم شـهر تو پـدر دلگـیرم            آورم پـیـش تو از بهر شکـایت غـضبم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نه فقـط عرش حصیرِ قـدم فاطمه است            علت خـلق دو عـالـم عـلم فـاطمه است

بی ولایـش سر سجـاده به جایی نرسیم            هر چه دادند به ما از کرم فاطمه است


ذکر یا فاطمه نقش است به سربند علی            یاعـلـی ذکـر دم و بـازدم فـاطـمه است

سـر بُـریـد از همۀ اهل جهـنـم به سخن            خـطـبۀ فـاطـمه تیغ دو دم فاطـمه است

روی نـامـش همـۀ اهـل کـرم حـسّـاسند            استجـابت به خـدا در قـسم فاطمه است

دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟            تـا امـان نـامـۀ مـا با قـلـم فـاطـمه است

ظاهراً خلوت و خاکی ست ولی در باطن            دل هر شیعه ضریح حـرم فاطمه است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

سر سجاده به جایی نرسیده است کسی            هر چه دادند به ما از کرم فاطمه است

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به نیمه جانی‌ات ای جان مصطفی زهرا            قـسم به هر تبِ تو می‌روم از این دنیا

دعای خیر تو را اهل شر نمی‌خواهند            مبر به سختی عزیزم دو دست را بالا


ســلامِ گــرم تـو بـوده امـیـد زنـدگـیـم            تو جـوشنی به غـمِ این امـیـر مـاتـم‌ها

گرفـتـه‌ایی ز عـلـی رو، بیا و حداقـل            بخـاطرت حَسنت دیـده را کمی بگـشا

بگـو چه آمده زهـرا به مـاهِ چـشمانت            که در هوای علی نیست چـشم تو پیدا

تو را به خانه کسی زد که گفت بَخِّن را            چو دیـد دست مرا در غـدیـر خـم بالا

امـانـتـیِ پـیـمـبــر بــبـخـش شـرمـنـده            تو را به قـبـر، امانت سـپـرده‌ام حـالا

همیشه گشته به دستت حسین سیراب آه            امان ز نـیـمه شب و تشنگی و یا اُماه

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

زهـرا نفـس نفـس زدنت می‌کـشد مرا            این راز داری حـسـنـت می‌کـشـد مرا
زهـرا خودت بگـو چه کـنم با نبود تو            حـیـدر فـدای چـهـرۀ زرد و کـبـود تو


چشم و چراغ خانۀ کم سوی من! مرو            از من گذشته؛ محض رضای حسن مرو
جای غـلاف مـانـده سر بـازویت ولی            فـریـاد مـی‌زدی که فـدای ســر عـلـی
ای کـشتی نجات عـلی، رو گرفته‌ای؟            من مُرده‌ام مگر، که تو پهلو گرفته‌ای
ای سربلند ها همه پیش تو سر به زیر            پیش حسین دست به پهلوی خود مگیر
مویت در این سه ماه حسابی سپید شد            مـحـسن مـیـان شـعـلۀ آتـش شهـیـد شد
عمرم پس از تو، فاطمه جان! می‌شود تباه            در هر نـماز مـرگ مرا از خدا بخواه
دنـیا بـدون نـور تو تـار است فـاطـمه            کـار عـلی بـدون تو زار است فاطـمه
بعد از تو روزگار حسن تیره می‌شود            وقتی به خاکِ چـادر تو خیره می‌شود
بـاور نـمی‌کـنم که نـهـانـی و بـی‌صـدا            با دست های خویش کفن می‌کنم تو را
آن روزهای خاطره انگـیزِ ما گـذشت            زهرا ببین که بعد تو بر من چه‌ها گذشت
بعد از تو خنده‌های علی را کسی ندید            چون موی تو محاسن من نیز شد سفید
بعد از تو چاه محرم غم‌های حیدر است            هر شب که بی‌تو می‌گذرد صبح محشر است
سر می‌کـنم بـدون تو با آهِ سیـنه سوز            شرمنده‌ام که بی‌تو نفس می‌کشم هنوز

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حبیب باقرزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گـوهـر يكدانه عـالـم وجـودِ فـاطمه‌ست           رزق ما از بركت ذكر سجود فاطمه‌ست

از كران تا بى كران، از آسمان تا به زمين           كار دست حيدر و محور عمود فاطمه‌ست


در حقيقت فاطمه فرمان رواى عالم است           علت خَلق جهـان بود و نبود فاطمه‌ست

نور زهـرا انحـصاراً از خدا نازل شده           پس خداى مهربان در تار و پود فاطمه‌ست

هستىِ خود را تماماً وقف مسكين كرده بود           اين كرامت ذرّه‌اى از لطف و جود فاطمه‌ست

فـاطميه در مـدار آسمان روضه بپاست           ذكر تسبيح ملك گفت و شنود فاطمه‌ست

اين دمِ آخر مرتب از على « رو» می‌گرفت           علت اين ماجـرا روى كـبود فاطمه‌ست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـرپـا شـده بـسـاط عـزای طهـور تو            بـاران نـشـسـته کنج نگـاه نـمـور تو

ای شاخۀ شکسته و طـوبای سوخـته            موسی نشسته فیض بگیرد ز طور تو


خورشید پشت ابر، تو را گریه می‌کند            وقتی که زیر پـوشیه‌ها رفت نور تو

آئـیـنــه تـرک تـرک روی طـاقــچـه            تصویری است از وجنات غرور تو

گندم نه! غصه در دل دستاس ریختی            این روزها که او شده سنگ صبور تو

بانو مرو! بمان که مسیحای خانه‌ات            دارد حـیـات از نفـحـات حـضور تو

قـطعاً دوباره قلب عـلی گرم می‌شود            بـا گـرمـی دوبـارۀ قـلـب تــنـور تـو

درکوچه از جبین؛ عرق شرم پاک کرد            دست طـنـاب بـسـتـۀ مـرد غـیور تو

سادات واژه ها! همه دق مرگ می‌شوند            هنگـام شعر کوچه و شرح عبور تو

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : ‌محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یک تنه دارم درین غوغا هوایت غم نخور           سخت دلتنگم برای خـنده‌هایت غم نخور

من به دستور پیـمبـر در دفاع از رهبرم           در دل آتش شدم مشکل گشایت غم نخور


نذر یک موی تو کردم محسنم را یا علی           مجتبی؛  زینب؛ حسینم هم فدایت غم نخور

حال و روزت قاتل زهرا شده مسمار نه           با تنی مجروح می‌افتم به پایت غم نخور

جای قومی که تو را بر حیلۀ شیطان فروخت           در میان قلب زهرا هست جایت غم نخور

داده‌ام در کوچـه‌هـا من کارها یـاد حـسن           می‌شود او در نبود من عصایت غم نخور

خـم به ابرویت نیاور در شب تدفـین من           زیر تابـوت من ای شاه ولایت غم نخور

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی یا معنایی تعییر داده شد؛ کار ارزشمند حضرت زهرا بر حسب تکلیف دینی دفاع از ولایت بود نه دفاع از شوهر و یا بدهکار بودنش نسبت به امیرالمومنین در دفاع از پیامبر؛ اینگونه تعابیر ممکن است کار خدائی حضرت زهرا را کمرنگ کند.

من بجای آن همه مشکل گشائیت از رسول           در دل آتش شدم مشکل گشایت غم نخور

بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد.

نذر یک موی تو کردم محسنم را یا علی           مجتبی زینب حسینِ من فدایت غم نخور

موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

داده‌ام در کوچـه‌هـا من کارها یـاد حـسن           می‌شود او در نبود من عصایت غم نخور

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت           ابر بی‌لطف قنوتش برکت بارش نداشت

ظاهراً گـردانده زهـرا دسـتۀ دستاس را           باطناً دور فلک بی‌اذن او گردش نداشت


نیمِ عمرش با نبی بوده‌ست، نیمی با وصی           از ازل عمر کسی اینقدر گنجایش نداشت

بی‌نشانی خود نشان اعتراض فاطمه‌ست           مدفنش مخفی نمی‌مانده اگر رنجش نداشت

رنج او را روز اگر می‌دید می‌شد شام تار           لحظه‌ای بعد از پدر ریحانه آرامش نداشت

هر کجا که کـوچۀ بـاریک دیدم گـفـته‌ام           کاش که شهر مدینه یاغی سرکش نداشت

شانه بر گیسوی طفلان پریشان می‌کشید           دست اگر بالا می‌آمد، دست اگر لرزش نداشت

رفت یکبار از علی خواهش کند، تابوت خواست           در تمام عمر کوتاهش جز این خواهش نداشت

: امتیاز